به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



چهارشنبه، شهریور ۰۳، ۱۳۹۵

نگاهی به ترجمهً فارسی کتاب «نگاهی به شاه» نوشته عباس میلانی

علی (کامران) پورصفر
نگاهی به ترجمه فارسی کتاب 

کتاب نگاهی به شاه زندگینامه محمدرضا شاه پهلوی از تولد تا مرگ و بیشتر معطوف به وجه سیاسی آن است . 

این کتاب در اصل به زبان انگلیسی نوشته شده و سپس توسط خود ایشان به زبان فارسی ترجمه و منتشر گردیده است . 

این کتاب هنوز به طور رسمی در ایران منتشر نشده اما نسخه های چاپ غیر رسمی آن درکنارخیابان ها به فروش می رسد. 

این نسخه بی هیچ تردیدی دست پخت خود ایشان است و کمترین دخل و تصرفی ازجانب دیگران درآن صورت نگرفته است . از این رو هر ایرادی که در زبان و بیان و کلام و ساخت وبافت و داده ها و ارزیابی های آن دیده شود ، ناشی از اندازه معرفت وسطح دانش خود ایشان است و بس 

متاسفانه ترجمه فارسی کتاب نگاهی به شاه ، حاوی معایب ادبی بسیاری است و حکایت از آن دارد که این کتاب – اگر استحقاق لازم را برای ترجمه داشته باشد – توسط کسی به فارسی ترجمه شده که وقوف لازم را به زبان و ادب فارسی و احکام دستور زبان فارسی و تاریخ سیاسی معاصر ایران نداشته است. 

1- ایشان بارها علامت مفعول بی واسطه را در جائی دیگر و نا متناسب با مدلول آن بکار برده اند . نظیر این که در باره پرون نوشته اند : 
...کار نظارت بر باغ های هتلی که متعلق به رضاشاه بود را به او سپردند ( ص 67 ) و این بی دقتی و رفتار محاوره ای در کلام رسمی بارها در مواضع گوناگون کتاب و از جمله در همین صفحه تکرار شده است . 

2 - آقای میلانی بارها کلمه مستحضر را به جای کلمه مستظهر به کار برده اند . مثلا در صفحه 16 کتاب نوشته اند که مجله کاوه : ... چند سالی به کمک آلمان مستحضر بود و در صفحه 504 در باره بختیار نوشته اند که : .... به حمایت ارتش مستحضر نبود . و همین اشتباه را در صفحات دیگر نظیر 113 و 119و 411 و 470 تکرار کرده اند . 



3 - ایشان در باره یکی از مباحث بسیار دلخواه خود که همانا خیالات طمع کارانه بلشویک ها در باره تصاحب مناطق هم جوار با شوروی است ، چنان تعجیلی در اثبات این خیالات نشان دادند که دو عبارت دندان طمع تیز کردن و چشم طمع دوختن را با هم ترکیب نمودند و این عبارت درخشان را از میان آنها بیرون کشیدند که : بلشویک های تازه به قدرت رسیده شوروی ظاهرا برای دیگر ایالات ایران که هم مرز شوروی بود نیز دندان طمع دوخته بودند ( ص 17 ) 



4 - آقای میلانی دریکی از واژه سازی های خود که خوشبختانه پیگیری نشده است ، کلمه جعلی و عوامانه تقاطی را به معنی مخلوط شده و درهم فرورفته به کار برده اند و بنیاد آن نیز در ظاهر چنین است که گویا آقای میلانی واژه ترکی قات را که در فارسی به صورت قاتی ( قاطی ) در آمده است ، کلمه ای عربی فرض کرده اند و آنرا به باب تفاعل برده و مصدر تقاطی را از آن ساخته اند و در سخن از ادعاهای اردشیر زاهدی راجع به توازی فعالیت های مخالفان مصدق با عملیات کودتائی امریکا و انگلستان علیه دکتر مصدق ، اظهار داشته اند که : 
...گاه تلاش های این دو جریان در روایت او تقاطی و همسوئی پیدا می کردند ( ص 213 ) . 

خوانندگان محترم کتاب البته این دقت را معمول می دارند که شاید مراد آقای میلانی ، کلمه تقاطع بوده است که احتمالادر حروف چینی و چاپ به صورت تقاطی در آمده است اما سیاق عبارتشان آشکارا از همسوئی و اختلاط  دو جریان سخن می گوید و نمی تواند واژه تقاطع را در نظر داشته باشند زیرا که کلمه تقاطع فقط به معنای برخوردکردن ، یکدیگر را قطع کردن ، از هم گسستن ، از یکدیگر جدا شدن و قطع کردن دوخط یکدیگر را در یک نقطه است و چنین مفهومی با مقصود آقای میلانی فاصله عمیقی دارد زیرا ایشان بالصراحه از توازی فعالیت های سرلشکر زاهدی و طرفداران شاه و منتقدان مصدق با طرح کودتای انگلیسی – امریکائی سخن گفته اند ( همان ) 
و همه می دانند که خطوط متوازی هیچگاه یکدیگر را قطع نمی کنند . پس مراد آقای میلانی همان تقاطی است واگرغیر ازاین باشد آنگاه داستان عذربدترازگناه به میان می آید . چرا که باید توضیح دهند که خطوط متوازی یا موازی چگونه می توانند یکدیگررا قطع کنند . 

5 - ایشان در راستای واژه سازی های خود ، ساخت ظاهری برخی ازکلمات را که معنایشان پیوسته به همان ساخت سابق است چنان تغییر داده اند که حاوی معنای دیگری شده است اما با وجود چنین عملی ، ایشان هنوز همان معنای سابق را از آن مستفاد می کنند . 
برای نمونه نگاه کنید به صفحه 490 که واژه هراسناک را به جای کلمه هراسان به کار برده اند : 
... در آستانه 28 مرداد ، شاه از حمایت ارتش ، بخش مهمی از طبقه متوسط و بازاریانی که از نفوذ کمونیست ها هراسناک شده بودند برخوردار بود. همه می دانند که واژه هراسناک به معنی ترس آور وهراس انگیز به کار می رود حال آنکه مراد ایشان از این واژه ، ترسیده و بیمناک است . 

6 - آقای میلانی در استفاده از برخی کلمات ، جهات معنائی آنها را تغییر داده و بدور از فصاحت لازم یک نوشتار پژوهشی ، آنها را به دلخواه خود به کار برده اند . 

ایشان در یکی از این موارد کلمه رجحان را اینگونه بکار برده اند : در واقع در بیش و کم همه موارد تکیه گاه اصلی انگلستان برای طرح های خود، ایرانیان بودند که منافع شخصی خویش را بر منافع ملی رجحان می گذاشتند ( ص 17 ) و کیست نداند که واژه رجحان بطور عمده با مصادری همچون بخشیدن و دادن و نهادن همراه است .



سرانجام

کتاب نگاهی به شاه نمونه واضحی از انحطاط در تاریخ نویسی است و به اغلب آن مسائل و مباحثی که در هر تاریخ نویسی علمی و اجتماعی مورد توجه مورخان است ، اعتنائی ندارد . 
این کتاب یک شرح حال نویسی ماجرائی و شبه سینمائی و به دور از تاثیرات عینی طبقات اجتماعی و گروه های سیاسی و نیروهای متعلق به گذشته در اوضاع و احوال جدید و فاقد هرگونه ارزیابی انتقادی از تاثیرات استعمار و ارتجاع و امپریالیسم در اوضاع و احوال ایران است و بسیاری از مشکلات ایران را به نیرو های ضد امپریالیست جهان منتسب می کند . 

این کتاب تنها راه توسعه و ترقی ایران را در همراهی با غرب و به زبان دیگر در پیروی از غرب امپریالیست می داند و با وجود دخالت های آشکار آن در توطئه های فراوان علیه ایران مستقل، غرب امپریالیست را متحد و دوست ایران و حامی استقلال کشور می شناسد و در ارزیابی از انقلاب ایران همان مباحث و مطالب دولت های امریکا و انگلیس را تعقیب می کند و مطالباتی همانند آنان دارد . 
کتاب میلانی در عین حال ، انتقاد ازشاه و استقبال ازسرگذشت او نیزهست اما چرا ؟ 
او چرا باید درسرزمینی که مسکن صدهاهزارنفر ازسلطنت طلبان فراری است، براین مرده پرسرو صدا چنین بی پروا لگد زند وبسیاری ازاتهاماتی را که متوجه او بوده است، تائید کند؟ 
شاید پاسخ این سئوال درسرانجام سلطنت فرو ریخته پهلوی باشد که دیگرتحت هیچ شرایطی جنبشی ندارد. 

او جانورمرده را به قربانگاه برده است تا امریکا را ازکانون اعتراضات وانتقادات ایرانیان وطنخواه وآزاده و عدالت طلب خارج کند. 
او ایران را به سفره ای دعوت می کند که قریب 40 سال پیش ازکنارآن برخاسته است . 

سفره ای که تنها لایق آرایشگران امپریالیسم و استبداد سرمایه است . 

ایران می تواند بدون دوری گزینی ازبقیه جهان و بدون تبدیل گذشته به موانع آینده وبا پرهیزازهرگونه ستیزه جوئی های بی دلیل و یا اظهارخصومت های مدام نسبت به دشمنان آشکار و نهان، براستقلال خود از امپریالیسم ومطامع آن پایداربماند 

وبرروی داعیان و دوستداران نظم دلخواه امریکا این ابیات آموزنده و درخشان ازمنظومه عقاب ، سروده پرویزناتل خانلری را بخواند که :                            

             سال ها باش و بدین عیــش بناز       تــو و مــردار تو و عمــر دراز    

             من نیم درخور این مهمــــــــانی         گند و مردار ترا ارزانـــــی 



منبع: «ماهنامه دانش و مردم» چاپ تهران