به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



جمعه، اسفند ۲۷، ۱۳۹۵

ادیب برومند احیاگر جبهه ملی بود

گفت‌وگو با دکتر حسین موسویان، رئیس هیات اجرایی جبهه ملی ایران 

 ادیب برومند، قدیمی‌ترین عضو باقی‌مانده جبهه ملی درگذشت؛ فعال سیاسی که پس از کودتای ۲۸ مرداد نام او در فهرست افرادی دیده می‌شود که نهضت مقاومت ملی را به پشتیبانی از دکتر مصدق و در مقابله با کودتا تشکیل دادند. وی پس از پیروزی انقلاب جزو اعضای فعال جبهه ملی چهارم بود و فعالیت او تا زمان اعتراض این جبهه به حکم قصاص و نهایتا مرتد خوانده شدن اعضای آن همچنان ادامه داشت. پس از آن اتفاق که منجر به مهاجرت عده زیادی از اعضا به خارج از کشور شد، برومند در ایران ماند و اگرچه فعالیت خود را به شکل قبل ادامه نداد اما همچنان تا سال ۷۲ کج‌دار و مریز راه خود را در راستای اهداف جبهه ملی پیش برد، هرچند که در این سال‌ها بیشتر صدای خود را در قالب اشعارش به جامعه می‌رساند. پس از دوران فطرتی ۱۲ ساله و با فراهم شدن نسبی شرایط، برومند تصمیم به احیای جبهه ملی گرفت و این بار با دعوت از اعضای باقی‌مانده شورای مرکزی، جبهه ملی پنجم را تشکیل داد؛ جبهه‌ای که به رغم شرایط ناموافق تا زمان درگذشت او همچنان به فعالیت خود ادامه داد. «تاریخ ایرانی» درباره حضور و نقش ادیب برومند در جبهه ملی در طول سال‌های پیش و پس از انقلاب با سید حسین موسویان، رئیس هیات اجرایی و عضو شورای مرکزی جبهه ملی به گفت‌و‌گو نشسته است.

*** 

دوره‌های جبهه ملی از همان ابتدای تشکیل در آبان‌ماه سال ۱۳۲۸ تا زمانی که آقای ادیب برومند، جبهه ملی پنجم را تشکیل داد، همواره عمری کوتاه داشت، اما جبهه ملی پنجم از سال ۱۳۷۲ تاکنون ادامه دارد. آقای برومند هم در گفت‌وگویی با مجله «شبکه آفتاب» بر این نکته تاکید کرده‌ بود. می‌توان این تداوم ۲۳ ساله را به تدبیر آقای برومند نسبت داد؟



برای قضاوت راجع به این مسئله باید نخست شرایط زمانی و حوادث تاریخی اتفاق ‌افتاده را در نظر گرفت؛ جبهه ملی اول که در آبان‌ماه ۱۳۲۸ توسط دکتر مصدق تشکیل شد، توانست در انتخابات مجلس اثر بگذارد، به این ترتیب که ۸ نفر از اعضای آن وارد مجلس شانزدهم شدند و توانستند قانون ملی شدن نفت را به تصویب برسانند. پس از آن نیز دولت دکتر مصدق بر سر کار آمد و پس از دو سال و چهار ماه با کودتای ۲۸ مرداد سقوط کرد. در واقع کودتای ۲۸ مرداد هم به دولت ملی و هم به فعالیت‌های جبهه ملی خاتمه داد؛ بنابراین در این دوره، جبهه ملی نتوانست بیش از چهار سال دوام بیاورد، البته بلافاصله پس از کودتا نهضت مقاومت ملی تشکیل شد که اعضای آن را همان نیروهای جبهه ملی تشکیل می‌دادند تا سال ۱۳۳۹ که با فراهم شدن شرایط، جبهه ملی باز فعال شد و این روند تا سال ۴۳ ادامه پیدا کرد. آنچه موجب خاتمه فعالیت جبهه در این زمان شد، در حقیقت اختلافات به وجود آمده در شورای مرکزی بود. بعضی از اعضای شورا نامه‌هایی به آقای دکتر مصدق که در احمدآباد در اسارت به سر می‌برد، نوشتند و توسط نوه ایشان به دستشان رساندند چون ذهن ایشان را نسبت به کنگره‌ای که در سال ۴۱ تشکیل شده بود، مغشوش کرده بودند. آن‌ها در این نامه‌ها این‌گونه وانمود می‌کردند که جبهه ملی از ورود برخی اعضا و احزاب جلوگیری می‌کند که البته این‌گونه نبود.



جبهه ملی حتی نهضت آزادی را به عضویت خود می‌پذیرفت؛ اما ۴ تن از اعضای نهضت آزادی در اعلامیه‌ای نسبت به سران جبهه ملی فحاشی کرده بودند. حرف جبهه ملی این بود که افرادی که هتاکی کرده‌اند نمی‌توانند عضو شوند. نهضت آزادی اصرار داشت که این چهار نفر حتما باید حضور داشته باشند، جبهه ملی هم نپذیرفت، پس از آن، آن‌ها شروع به نامه‌پراکنی برای آقای دکتر مصدق کردند؛ نامه‌هایی با این مضمون که در جبهه ملی را بسته‌اند و کسی را راه نمی‌دهند. همین نامه‌ها باعث شد که بالاخره اعضای شورای مرکزی جبهه ملی نامه‌ای به دکتر مصدق بنویسند و بگویند این شورا منتخب کنگره است، اگر شما تایید نمی‌فرمایید ما همه کنار می‌رویم و شما هر طور که صلاح می‌دانید، عمل کنید. این‌گونه شد که فعالیت جبهه ملی در این دوره نیز در اثر این کارشکنی‌ها متوقف شد؛ البته همه این کارشکنی‌ها از سوی نهضت آزادی نبود. افراد دیگری مثل گروه خلیل ملکی، به همان دلایلی که بعد از کودتای ۲۸ مرداد در نهضت مقاومت ملی پذیرفته نشدند، در جبهه ملی هم پذیرفته نشدند؛ بنابراین این عده هم شروع به نوشتن نامه‌هایی برای دکتر مصدق کردند. در این مرحله نیز جبهه ملی چهار سال بیشتر طول نکشید.


در سال ۵۶ نیروهای جبهه ملی دوباره دور هم جمع شدند و فعالیتشان را شروع کردند. بعد از انقلاب، چون حوادث طوری پیش می‌رفت که تا حدی با اصول اعتقادی جبهه ملی زاویه داشت و جبهه ملی نمی‌توانست آن تحرکات را بپذیرد، بالاخره در سال ۶۰ به مسئله ارتداد منجر شد و مجددا فعالیت جبهه ملی متوقف شد، البته آن را متوقف کردند و برخی از رهبران آن مثل دکتر سنجابی، دکتر آذر و... ناچار شدند که به صورت غیررسمی از کشور خارج شوند و تا آخر عمرشان در خارج به سر برند. البته از سال ۶۰ به بعد فعالیت جبهه ملی توقف کامل نداشت و بسیاری از افراد و سازمان‌ها با هم ارتباطاتی داشتند و فعالیت می‌کردند تا اینکه در سال ۷۲ ادیب برومند از اعضای باقی‌مانده شورا در داخل کشور دعوت کرد و شورا را تشکیل داد. فعالیت این شورا تاکنون ادامه پیدا کرده است؛ بنابراین شورایی که ایشان پایه گذاشت ۲۳ سال دوام آورد.


در مورد نقش آقای برومند در جبهه ملی پنجم بگویید.

آقای ادیب برومند از همان ابتدا با رای اعضا به عنوان رئیس شورای مرکزی انتخاب شد. در سال ۷۲ که ایشان جلسه را تشکیل داد، از ۳۵ نفر اعضای شورای مرکزی، ۱۴ نفر در ایران باقی مانده بودند. زمانی که این ۱۴ نفر به دعوت آقای ادیب برومند تشکیل جلسه دادند، ایشان را به عنوان رئیس شورا انتخاب کردند، بعد هم که در سال ۸۲ پلنوم تشکیل شد و اعضای شورا به ۳۵ نفر رسیدند باز هم ایشان را به عنوان رئیس شورا انتخاب کردند. در انتخابات‌ بعدی نیز همچنان شورا ایشان را به عنوان رئیس انتخاب کرد؛ بنابراین در این سال‌ها همیشه ایشان رئیس شورای مرکزی بودند.


علت انتخاب مداوم ایشان به عنوان رئیس شورای مرکزی در طول این سال‌ها چه بود؟

به دلیل سابقه طولانی ایشان در جبهه ملی، وفاداریشان به راه دکتر مصدق و آزادی‌خواهی‌شان. به هر روی ایشان جمیع‌الجهات بودند و اعضای شورا ترجیح می‌دادند که ایشان را انتخاب کنند. در حقیقت به دلیل همین ویژگی‌ها در چند نوبت که انتخابات ریاست شورای مرکزی انجام شد، هیچ کاندیدایی در مقابل ایشان نبود و شورا به اتفاق آرا ایشان را به عنوان ریاست شورا انتخاب کرد.


سابقه آشنایی شما با ایشان به چه زمانی بازمی‌گردد؟

در دوران آقای دکتر مصدق من نوجوانی ۱۲-۱۰ ساله بودم ولی آقای ادیب برومند شعری راجع به ملی شدن نفت گفته بود. این شعر را آقای بشیر فرهمند، رئیس رادیو، به اطلاع آقای دکتر مصدق می‌رساند. دکتر مصدق که شعر را می‌خواند، می‌گوید شعری که با این احساس گفته شده باید به وسیله خود شاعر در رادیو خوانده شود؛ بنابراین بشیر فرهمند، آقای ادیب را برای خواندن آن شعر، به رادیو دعوت می‌کند. با خواندن آن شعر ایشان به عنوان شاعر ملی شناخته شدند، این ماجرا مربوط به سال ۱۳۳۰ است.

من در سال ۴۰ ایشان را شناختم. آن زمان من دانشجو بودم و آقای برومند عضو شورای مرکزی جبهه ملی بودند. فشارها به گونه‌ای بود که جبهه ملی نمی‌توانست محلی برای تشکیلات داشته باشد؛ بنابراین جلسات در منازل افراد از جمله منزل آقای ادیب برومند تشکیل می‌شد. ایشان منزل خود را در اختیار سازمان دانشجویان گذاشته بود که ما بتوانیم جلساتمان را تشکیل دهیم. آن زمان من دانشجوی سال اول بودم و در کلاس گویندگی شرکت می‌کردم که این کلاس نیز در منزل آقای ادیب برومند و به صورت هفتگی تشکیل می‌شد. از همان موقع من با ایشان آشنایی پیدا کردم که تقریبا به ۵۵ سال قبل بازمی‌گردد.

در جلساتی که در منزل ایشان تشکیل می‌دادیم، گاهی بحث‌های سیاسی بسیار داغ شده و به عصبانیت افراد منتهی می‌شد. به خاطر دارم یک بار که این بحث‌ها بالا گرفت، درگیری ایجاد شد و حتی یکی، دو تا از صندلی‌های سالن پذیرایی منزل آقای برومند شکست. ایشان در این شرایط می‌خندید و هیچ عکس‌العمل منفی نشان نمی‌داد، این صحنه را کاملا به خاطر دارم.


در این ۲۳ سالی که ایشان ریاست شورای مرکزی جبهه ملی پنجم را به عهده داشت، رد عمیقی از جبهه ملی در مسائل سیاسی نمی‌بینیم، آیا این به محافظه‌کاری ایشان بازمی‌گردد؟

این‌گونه نیست که ایشان در مسائل سیاسی دخالت نمی‌کرد. نخستین بیانیه ما در سال ۷۲ که به امضای شش نفر از اعضای شورای مرکزی رسید، راجع به انتخابات بود. ما در آن بیانیه شرایط انتخابات آزاد را در ۱۰ بند برشمردیم از جمله اینکه انتخابات در صورتی آزاد است که احزاب آزاد باشند، مطبوعات آزاد باشند، افراد بتوانند با هر سلیقه و طرز تفکری کاندیدا شوند و... ؛ بنابراین موضع‌گیری سیاسی از همان سال ۷۲ وجود داشته است. در تمام این سال‌ها هم ما در تمام زمینه‌ها اظهارنظر و مواضع خودمان را اعلام کردیم؛ این‌گونه نیست که بگوییم جبهه ملی به علت محافظه‌کاری یا عدم اظهارنظر در این سال‌ها دوام آورده است. در این سال‌ها هم فشار، بازداشت و تهدید زیاد بوده ولی عده‌ای که به طرز تفکر جبهه ملی اعتقاد و آرمان‌های آزادی‌خواهانه داشتند، پافشاری کردند و کار را ادامه دادند. حتی در سال گذشته برای تشکیل جلسه شورای جبهه ملی، خانه آقای ادیب برومند را محاصره کردند و نگذاشتند اعضای شورا به داخل منزل وارد شوند؛ بنابراین فشار و مضیقه همواره وجود داشته است؛ ولی وقتی فعالیت سیاسی در شرایط ناهنجار و با فشار صورت می‌گیرد، نمی‌تواند گسترش آن‌چنانی داشته باشد و با بدنه جامعه تماس مستقیم برقرار کند. تماس مستقیم زمانی می‌تواند برقرار شود که ما یک روزنامه در پیشخوان مطبوعات و محلی داشته باشیم که تابلو داشته باشد و مردم بدانند کجا باید مراجعه کنند. هیچ کدام از این‌ها در طول این سال‌ها در اختیار ما نبوده است.

برگرفته از تاریخ ایرانی 
پنجشنبه 26 اسفند 1395