به پیش اهل جهان محترم بود آنکس // که داشت از دل و جان احترام آزادی



جمعه، آذر ۱۰، ۱۳۹۶

اتحاد گیس‌بریده‌ها، زهرا عمرانی

اتحاد گیس‌بریده‌ها

دختری بود بسیار زیبا با اندامی به غایت متناسب - با تعریف استانداردهایی که دنیای غرب به جهان معرفی می‌کند - خوش‌معاشرت و بذله‌گو به نحوی‌ که توجه همه را در روز اول کلاس جلب کرد. بت ٢٩ سال داشت و در یکی از ایالت‌های شمال غرب آمریکا به دنیا آمده بود و به‌عنوان شغل دانشجویی مدتی به‌عنوان «مدل» کار کرده بود. اگر نمی‌گفت حدس‌زدنش برایم غیرممکن بود که بت پسر چهارساله‌ای داشته باشد؛ به قول خودش «مادری مجرد» بود.
با پسرکش در خانه‌ای دوخوابه زندگی می‌کردند که دانشجوی دیگری با آنها هم‌خانه بود و یکی از اتاق‌ها را اشغال کرده بود. زندگی کاملا محقری داشت. گفت «چندماهی بعد از بارداری وقتی به این نتیجه رسیدیم که با همسرم نمی‌توانیم به توافق برسیم، از هم جدا شدیم». پسرک را به تنهایی به دنیا آورده و به دندان کشیده بود. حالا هم که دانشجوی کارشناسی ارشد بود، باید هم‌زمان با بچه‌داری و تحصیل در دانشگاه، کار می‌کرد تا خرج زندگی خود و پسرش را تأمین کند. زندگی سختی را از سر می‌گذراند؛ هرچند خانواده‌اش مرفه بودند. برای بت بسیار مهم بود که روی پای خود بایستد. آنچه از بت در غرب دنیا می‌دیدم، با تصویری که از زن سرپرست خانوار در شرق دنیا در ذهن داشتم بسیار متفاوت بود.
یک‌ماهی از شروع ترم نگذشته بود که بت با سری از ته تراشیده وارد کلاس شد، با خود فکر کردم شاید سرش را این‌گونه تراشیده تا زیبایی‌ خدادادی‌اش را به رخ بکشد. در پاسخ استاد که پرسید چه اتفاقی برایش افتاده، توضیح داد که هرساله در ماه نوامبر و برای مقابله با خشونت علیه زنان سرش را می‌تراشد. آن روز متوجه شدیم که بت در ٢٧سالگی سازمان مردم‌نهادی را تأسیس کرده که هدفش «مبارزه با تبعیض علیه زنان» است. هرچه بیشتر از بت می‌شنیدم، زندگی‌اش برایم جذاب‌تر می‌شد. قتل‌های ناموسی، قاچاق زنان، نابرابری آموزش و مرگ‌ومیر مادران را از عوامل تبعیض می‌دانست و باور داشت فقر اقتصادی و فرهنگی زنان از عوامل اصلی این نابرابری‌هاست. هرچند خود بسیاری از این موارد را تجربه نکرده بود، اما تجربه زیست با زنانی را داشت که دچار خشونت شده بودند. تعریف می‌کرد که مدتی به‌عنوان مربی زبان انگلیسی در بنگلادش زندگی کرده بوده و در نتیجه از دخترانی در بنگلادش حرف می‌زد که به زور به پیرمردان شوهر داده می‌شدند. یا دخترکانی که از شهرها و روستاهای مرکزی فرار کرده و بعد گرفتار باندهای قاچاق کودکان و زنان شده‌اند. باور داشت تبعیض و خشونت علاوه بر زنان کشوری مثل بنگلادش، به زنان پیشرو غربی هم رحم ندارد. او «این وسواس دامن‌گیر در مورد مدل مو و رنگ رژ لب و مدل لباس» را خشونت علیه زنان و بی‌رحمانه معرفی می‌کرد. «بریدن گیس» را از شرقی‌ها آموخته بود، زنانی که به قول او «تنها دارایی‌شان، موی سرشان است و گاه حتی در مورد آن‌هم اختیاری ندارند». در اعتراض به آنان ‌که همه ذهنشان درگیر رنگ‌ولعاب موی سرشان است و در حمایت از آنان ‌که حتی اختیاری درباره موی سرشان ندارند، تصمیم گرفت سرش را از ته بتراشد و سازمان مردم‌نهاد «اتحاد گیس‌بریده‌ها» را تأسیس کند.  بت هرساله در ماه نوامبر در حرکتی نمایشی برای جلب‌توجه درباره تبعیض علیه زنان، در یکی از میدان‌های بزرگ شهر برنامه‌ای برپا می‌کند که در آن یکی از آرایشگران مشهور شهر سر متقاضیان را از ته می‌تراشد و هزینه سلمانی (که چندین برابر نرخ معمولی است) توسط «اتحاد گیس‌بریده‌ها» از داوطلبان جمع و سپس خرج آموزش و توانمندسازی اقتصادی زنان و همچنین حمایت از وضع «قوانین برابر» می‌شود. در این برنامه‌های سالانه بت و پسرش داوطلبان اول هستند، او می‌گوید برایم مهم است فرزندم بداند صدایش از سیمایش مهم‌تر است. زنانی که من دیده‌ام حاضرند از زیبایی‌شان بگذرند اما از صدایشان نه! و اینان زیباترین آفریدگان خدا هستند.
بت هم‌زمان با همه این فعالیت‌ها درس حقوق هم خواند تا بتواند «صدای مؤثرتری» برای شنیده‌شدن اعتراض به وضعیت زنان سرزمینش باشد. امسال ماه نوامبر بت صدای رساتری دارد. او حالا وکیل است؛ وکیل گیس‌بریده‌ها.